--> <$BlogRSDURL$>

Friday, June 23, 2006


Intern`s progress note
استاد نگاه مي كند ، از حجم كم و يك خطي نوشته ي من
تعجب مي كند و مي خواند : فرم فكر هم چنان مختل است !
مشاوره ي پوست انجام نشده است !

بيمارستان را كه ترك مي كنم ، بيماران همچنان بيمارند .
خلق ها بالا و پايين مي شوند . هذيان ها كم مي شوند و باز
بر مي گردند . پدر ” بابك “ كه ميتي كومون بود ، هم زمان
كوفي عنان هم شده . آقاي” س “ هنوز همه ي سربازها را به
چشم دشمن عراقي مي بيند و استكان را به جاي نارنجك پرتاب
مي كند . ” مهرداد “ با گرفتن آن همه شوك ، هنوز هم امام
زمان است و ما را در محكمه اش نخواهد بخشيد . آقاي ” ت “
كه از شدت انرژي ، ا ساعت در شبانه روز مي خوابيد ، با
وجود معجون هايي كه زنش به نافش مي بندد ، از هنر داروهاي
ما، كرخ و كم انرژي شده . بدبين نبايد بود ، خب ، از 10
بيمار ما ، 4 نفر هم با بهبود نسبي بيمارستان را ترك
كرده اند . ” روزبه “هم تمام مي شود . ته دلم انگار
گماني هست كه دير يا زود بر مي گردم . بر مي گردم ؟
7:01 PM @ عاطفه

|

Comments: Post a Comment